يکشنبه ۴ آذر
قدم می زنی ... شعری از فائزه جداء
از دفتر همای شعر نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۵ ۱۵:۳۳ شماره ثبت ۵۲۹۲۳
بازدید : ۲۵۶ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب فائزه جداء
|
قدم می زنی
میان غباری از خاطراتم
مبهوت و گنگ
صدایی نیست ،
هر چه در من می گذری ...
هر چه در آسمانم پدیدار می شوی !
تنها ، واژه هایم را مسخ می کنی .
دلم ، سطر دلتنگی را
خوب از بر کرده .
واژگان نگاهم ،
از میان رهگذارن می گریزد
تا در غروبی دلگیر
میان ایوان نگاهت
به ستایش بنشیند
عجیب است
این همه از تو لبریز شدن !
مگر می شود ،
تو باشی
و من در تلاطم این شوریدگی
چون قایقی شکسته
پهلو گرفته در مسیر قدمهایت
چشم نگردانم ؟
مگر می شود ،
تو از کنار چشمانم بگذری
و این تن
در هم نشکند ...؟
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
جالب و زیباست